تسوج

تسوج شهر من

تسوج

تسوج شهر من

تسوج
نماز جمعه
آخرین مطالب
نویسندگان
شنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۲، ۱۲:۰۳ ق.ظ

قداست مسجد

قداست مسجد

حضرت رسول خدا (ص) :

« محبوب ترین افراد نزد خداوند کسی است که زودتر از همه به مسجد داخل شود و دیرتر از همه بیرون رود . و مساجد بازاری از بازارهای آخرت است که در آن بر سفره آمرزش می نشینند و هدیه آن بهشت است . »

امام علی (ع) :

«حریم مسجد ، چهل ذرع است و چهل خانه از هر طرف همسایه مسجد است . »

حضرت فاطمه الزهرا (س) :

«حضرت رسول خدا هنگام ورود به مسجد صلوات می فرستاد و می فرمود : خدایا گناهانم را ببخش و درهای رحمت خود را بر من بگشای . »

امام حسین (ع) :

«اهل مسجد زائران خانه خدا هستند و بر صاحب خانه است که به زائرش هدیه دهد .  »

 


 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۲ ، ۰۰:۰۳
ali montazeri
شنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۲، ۱۲:۰۲ ق.ظ

اهمیت نماز جمعه در اسلام،

  

   اهمیت نماز جمعه در اسلام، 

   نمازجمعه باید به جماعت خوانده شود و با کمتر از 5 نفر نمی توان نمازجمعه اقامه کرد. 1

2)      خداوند دو رکعت از نماز ظهر کاسته، و به جای آن دو خطبه قرار داده است، تا خطیب جمعه اسلام عزیز را برای مردم تبیین و مصالح و مفاسد مربوط به افراد و جامعه را تشریح کند.

3)      ستایش و حمد و سپاس خداوند در هر دو خطبه واجب است.

4)      توصیه نمازگزاران به تقوا و پرهیز از گناه در هر دو خطبه ضروری است.

5)      فرستادن درود و سلام بر پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) لازم است.

6)      باید میان محل برگزاری دو نمازجمعه حداقل سه میل یعنی حدود یک فرسخ فاصله باشد.

7)      اگر شنوندگان از نظر زبان مختلف باشند، خطیب جمعه لازم است میان زبانهای مختلف جمع نموده، شنوندگان را با زبان خود موعظه و نصیحت نماید.

8)      واجب است امام و خطیب جمعه ایستاده نماز بخواند.

9)      سزاوار است خطیب جمعه، به هنگام ایراد خطبه ها و نیز هنگام اقامه نماز صدا را بلند کرده، تا نمازگزاران سخن صدای او را بشنوند.

10)   نمازگزاران جمعه، هنگام ایراد خطبه ها، لازم است به طرف امام جمعه نشسته، بیش از مقداری که در نمازهای یومیه جائز است، به این طرف و آن طرف نگاه نکنند و روی خود را بر نگردانند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۲ ، ۰۰:۰۲
ali montazeri
جمعه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۲، ۰۶:۱۲ ب.ظ

شکوه 22 بهمن

شکوه 22 بهمن

روز 22 بهمن 57 نیز روز نجات ملت ایران از چنگال طاغوتیان زمان، روز آشکار شدن نعمت بزرگ الهی; یعنی، استقلال و آزادی بوداین مسلم است که هر ملتی تا از وابستگی ها نجات پیدا نکند و از چنگال اسارت و استثمار آزاد نشود، نمی تواند نبوغ و استعداد خود را آشکار سازد و در راه «الله » که راه مبارزه با هر گونه شرک و ظلم و بیدادگری است، گام نهد

یادآوری 22 بهمن

یادآوری یوم الله 22 بهمن



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۲ ، ۱۸:۱۲
ali montazeri
سه شنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۲، ۰۵:۲۹ ب.ظ

دهم ربیع الثانی سالروز وفات حضرت معصومه



رحلت شهادت گونه کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه سلام اله علیها تسلیت باد



السلام علیک یا فاطمه معصومه سلام اله علیها


 

اَلسَّلامُ عَلَیْک ِ یا بِنْتَ رَسوُل الله ؛ سلام بر تو اى دختر رسول خدا

اَلسَّلامُ عَلَیْک ِ یا بِنْتَ فاطِمَةَ وَ خَدیجَةَ ؛ سلام بر تو اى دختر فاطمه و خدیجه

اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ اَمیر ِالْمُۆْمِنینَ ؛ سلام بر تو اى دختر امیر مۆمنان

اَلسَّلامُ عَلَیْک ِ یا بِنْتَ الْحَسَن ِ وَ الْحُسَیْنِ ؛ سلام بر تو اى دختر امام حسن و امام حسین

اَلسَّلامُ عَلَیْک ِ یا بِنْتَ وَلِىِّ الله ِ ؛ سلام بر تو اى دختر ولىّ خدا

اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ وَلِىِّ الله ؛ سلام بر تو اى خواهر ولىّ خدا

اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا عَمَّةَ وَلِىِّ اللهِ ؛ سلام بر تو اى عمه ولىّ خدا

اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ موُسَى بْنِ جَعْفَر ؛ سلام بر تو اى دختر موسى بن جعفر

وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ؛ رحمت و برکات خدا بر تو باد.

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۲ ، ۱۷:۲۹
ali montazeri
سه شنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۲، ۰۵:۲۷ ب.ظ

سنگ انقلاب کجاست

 درخاطرات بسیاری از روحانیون مبارز پیش از انقلاب از سنگی در مدرسه فیضیه باعنوان «سنگ انقلاب» نام برده می‌شود که مرور این خاطرات خالی از لطف نیست

سنگ

اینتخته‌سنگ از زمان مبارزات شهید نواب صفوی مورد توجه قرار گرفته است. چرا که وی برای نخستین بار برای رساندن صدای خود به حاضران در مدرسه و اغلب پس از اقامه نماز جماعت بر روی آن می‌رفت و به سخنرانی می‌پرداخت.

آیتالله مهدوی کنی در این باره می‌گوید: «فداییان اسلام قم در جلسات خود تصمیم گرفتند تا شش نفر از طلبه‌های فداییان اسلام پس از غسل شهادت هر روز در مدرسه فیضیه سخنرانی کنند و طلاب را نسبت به فجایع رضا شاه آگاه کنند تاهیچ طلبه‌ای در تشییع جنازه شرکت نکند. هر روز ساعت پنج بعد از ظهر، یکی از سخنگویان فداییان اسلام روی سنگ فیضیه – که بعدا به سنگ انقلاب معروف شدسخنرانی می‌کرد» (۱)


پساز رحلت آیت الله بروجردی این سنگ تبدیل به محل سخنرانی بسیاری از مبارزانشد. «با مرگ آیت الله بروجردی و قرار گرفتن امام خمینی در رأس امور، این مدرسه به کانونی برای تصمیم‌گیری‌های مهم و پایگاهی برای افشاگری و روشنگریمردم در برابر رژیم شاهنشاهی تبدیل شد. بنابراین می‌توان گفت مطرح شدن مدرسهٔ فیضیه در صحنهٔ سیاسی کشور به سال‌های پس از ۱۳۴۰ بازمی‌گردد که اصلی‌ترین پایگاه سخنرانی امام و سپس شاگردان ایشان برای تهیه، تکثیر و توزیع اعلامیه، نامه‌ها و سخنرانی‌های امام می‌شود. همچنین در این مدرسه سنگی قرار داشت که سخنرانان انقلابی روی آن می‌ایستادند و سخنرانی می‌کردنداز این رو این سنگ به «حجر انقلاب» معروف شد. (۲)


محمدجعفری گیلانی نیز در خاطرات خود از سنگ انقلاب می‌گوید: «در پی دستگیری دونفر از طلاّب به خاطر یک مسئله جزئی – به دستور رئیس شهربانی -،آقایان محمد جواد حجتی کرمانی و علی حجتی کرمانی، سید هادی خسروشاهی و گرامی که تیپ‌های جوان آن روز حوزه بودند، درمدرسه فیضیه جمع می‌شوند. علی حجتی، روی سنگ معروف به حجرالانقلاب می‌ایستد و سخنرانی می‌کند.» (۳) و علیحجتی کرمانی نیز درباره سخنرانی‌های خود می‌گوید: «یکی دو سال قبل از فوت آیت الله بروجردی، در قضیه‌ای به دو نفر از طلاّب قم اهانتی شد، به طوری کهآنها را دستبند زده و به شهربانی بردند. این، در حوزه خیلی اثر گذاشت. ما با عده‌ای از دوستان در مدرسه فیضیه جمع شدیم و روی همان سنگ معروف به «حجرالانقلاب» سخنرانی کردیم و طلاّب را تهییج کردم که باید به منزل آقای بروجردی برویم و تظلم کنیم که چرا شهربانی به طلاّب اهانت کرده است». (۴)


پی‌نوشت:

۱. خاطرات آیت‌الله مهدوی کنی، تدوین: غلامرضا خواجه سروی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۵، ص ۷۲.

۲. مدرسه فیضیه به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۸۰، صص ۵۸- ۵۵.

۳. کرباسچی، غلامرضا، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، چاپ اول – ۱۳۸۰، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۱۷۵.

۴. کرباسچی، غلامرضا، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، چاپ اول- ۱۳۸۰، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۱۷۹.



منبع :  فرهنگ نیوز


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۲ ، ۱۷:۲۷
ali montazeri
سه شنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۲، ۰۵:۲۶ ب.ظ

یاران امام خمینی(ره)

خاطرات شنیدنی شیخ حسین انصاریان از تختی و طیب

 


 

تاریخ انقلاب اسلامی پر است از رشادتها و مبارزات افرادی که برای اصلاح جامعه قیام کردند. در این میان نام و آوازه غلامرضا تختی و طیب حاج رضایی بیش از سایرین در میان مردم کوچه و بازار شنیده می شود و هنوز می توان عکس های آنان را در میان برخی از حجره ها و مغازه های سطح شهر دید. روایت های مختلفی از رفتار و منش آنها از مردم کوچه و بازار می توان شنید اما در این میان منابع موثقی که واقعیت ماجرا را بدون دخل و تصرفی برای ما روایت کنند، کمتر هستند. شیخ حسین انصاریان که در بطن وقایع انقلاب اسلامی حضور داشته و از نزدیک با غلامرضا تختی و طیب حاج رضایی آشنا بوده است در کتاب خاطرات خود روایتی دست اول از این دو پهلوان نامدار عصر طاغوت بیان می کند که خواندن آن خالی از لطف نیست.



دستگیری طیب از ضعفا


طیب حاج رضایی، یکی از افراد فعال قیام پانزده خرداد 1342 بود. از آنجا که همسایه دیوار به دیوار ما بودند، من از بچگی او را می‌شناختم. مردی پر جذبه و قدرتمند و یک سر و گردن از دیگران بالاتر و به عبارتی قلدر زمانه بود. کسی جرأت رویارویی با او را نداشت. این خصوصیات، با نکات مثبتی که در اخلاق و رفتارش بود، درآمیخته شده و از او یک جوانمرد ساخته بود. مثلاً، هیچگاه به افراد ضعیف و ناتوان تعدی نمی‌کرد، بلکه از آنها حمایت می‌کرد. او در میدان تره‌بار کار می‌کرد. کشاورزان و روستاییانی که بار به میدان می‌آوردند و دچار مشکلی می‌شدند، به اون پناه می‌آوردند. اگر نمی‌توانستند حق خود را بگیرند، فقط کافی بود که طیب‌خان شاگرد خود را بفرستد و پیغام دهد که حق این بنده خدا را بده، با همان پیغام، به سرعت حق به حق‌دار می‌رسید و مشکل برطرف می‌شد. عشق به دفاع از مظلوم در خون و پوست او بود.
حضرت علی(ع) می‌فرمایند: «هر رشته از اخلاق حسنه که در وجود کسی باشد، در مقابل دری از رحمت خدا بر روی او باز است.» باتوجه به این حدیث جای تعجب نیست که مشاهده می‌کنیم چگونه خداوند این گونه افراد را دستگیری کرده، به آنها توفیق توبه و عاقبت به خیری می‌دهد.


در محله ما (محله لرزاده)، کسی می‌خواست جشن عروسی مفصل و پرسرو صدایی برپا کند و از زنان خواننده و رقاص دعوت کرده بود. حاج آقا برهان خیلی ناراحت شده بود. به در خانه او رفته و با زبان خوش از او خواسته بود که این کار را نکند و جشن عروسی را سالم برگزار کند. صاحب خانه نه تنها قبول نکرده، بلکه به حاج آقا توهین هم کرده بود. آقای برهان دنبال طیب فرستاده بود که من در خانه فلانی رفته‌ام و خواسته‌ام که زنان خواننده را به این محله متدین‌نشین نیاورد و جوّ سالم اینجا را آلوده نکنند، اما او به حرف من گوش نداده است، اگر ممکن است شما تذکری بدهید. پس از این پیغام، طیب خان خودش می‌رود و با لگد به در می‌کوبد. صاحب‌خانه می‌آید. طیب می‌گوید: «شنیده‌ام پیرمردی روحانی در خانه‌ات آمده و حرفی زده، اما تو سربالا جواب داده‌ای، خجالت نمی‌کشی؟ یا عروسی را تعطیل می‌کنی یا این که سرت را روی سینه‌ات می‌گذارم.» آن بیچاره به دست و پا افتاده، بسیار عذرخواهی می‌کند.

 
نجات دختر جوان از منجلاب فساد و تباهی توسط طیب


در اقدامی دیگر، طیب با دختر جوانی که به فساد کشیده شده بود، برخورد کرد و او را از این منجلاب نجات داد. بعدها من شاهد بودم که او خانمی محجبه، با وقار، اهل نماز و طاعت شده و زندگی سالم و پاکی برای خود دست و پا کرده است.

خصوصیت بارز دیگری که از طیب باید یادآور شد، عشق و محبتش به حضرت سیدالشهدا(ع) بود. مجلس روضه‌خوانی و دسته سینه‌زنی او در ایام محرم، از شلوغ‌ترین مجالس بود. همه این‌ها از اصالت خانوادگی او حکایت داشت. من که با بچه‌های او دوست بودم و به خانه‌شان رفت و آمد می‌کردم، عکس پدر طیب را دیده بود؛ مردی با وقار و با محاسن بلند حنایی بود که عبا و قبا بر تن داشت.
حاج مسیح، برادر طیب،‌ نیز مرد نکویی بود. او که کوره آجرپزی داشت، علاوه بر باطن پاک، برخلاف طیب خان ظاهر خوب و صالحی هم داشت. او مؤمنی روشن‌ضمیر و دائم‌الوضو و دائم‌الذکر بود و نیز برخلاف برادرش به مسجد لرزاده رفت و آمد داشت.


لحظه تیرباران طیب و برادرش اسماعیل رضایی

او هر سه نوبت در نماز جماعت حاضر می‌شد و بدین دلیل با ما رابطه نزدیکی داشت. طبق برنامه‌ای هفتگی، ظهرهای پنجشنبه با هم به زیارت حضرت عبدالعظیم(ع) می‌رفتیم. کرایه رفت و برگشت و پول ناهار را همیشه او حساب می‌کرد و به ما اجازه نمی‌داد دست به جیب شویم. می‌گفت: «از من سنی گذشته و باید تا می‌توانم ثواب جمع کنم.» حاج مسیح واقعاً مردی با کرامت، مشکل‌گشا، خوش اخلاق و اهل گریه و مناجات بود.

مجالس روضه و سینه زنی منشا اصلی نقش طیب در قیام پانزده خرداد

خصوصیت بارز دیگری که از طیب باید یادآور شد، عشق و محبتش به حضرت سیدالشهدا(ع) بود. مجلس روضه‌خوانی و دسته سینه‌زنی او در ایام محرم، از شلوغ‌ترین مجالس بود. همه این‌ها از اصالت خانوادگی او حکایت داشت. من که با بچه‌های او دوست بودم و به خانه‌شان رفت و آمد می‌کردم، عکس پدر طیب را دیده بود؛ مردی با وقار و با محاسن بلند حنایی بود که عبا و قبا بر تن داشت.
منشأ اصلی نقش طیب در قیام پانزده خرداد همان مجالس روضه و سینه‌زنی بود. خطیبی هم که در آنجا منبر می‌رفت، خیلی شجاعانه و تند بر ضددستگاه حرف می‌زد. می‌توان گفت جمعیت شایان توجهی از مردم جنوب شهر تهران، تحت تأثیر آن مجلس در نهضت پانزده خرداد شرکت کردند. حکومت نیز برای زهرچشم گرفتن از مردم، طیب‌خان، آن چهره سرشناس، را دستگیر و زندانی کرد.
حاج مسیح، هفته‌ای یک بار برای دیدن برادرش به زندان می‌رفت و هربار برای ما تعریف می‌کرد که او را خیلی اذیت کرده و شکنجه داده‌اند. حاج مسیح می‌گفت: «من خیلی به برادرم دلگرمی داده و او را به صبر و استقامت سفارش نموده‌ام و برای آرامش بیشترش کیفیت نماز شب را به او آموخته‌ام


هفته‌های آخر، طیب به حاج مسیح گفته بود که «به من پیشنهاد کرده‌اند تا در رادیو و تلویزیون اعلام کنم که آقای خمینی به من پول داده تا مردم را تحریک کنم که شلوغی به راه بیندازند و اتوبوس‌ها را بسوزانند و شیشه‌های مغازه‌ها و تلفن را بشکنند، اما برادر، اگر مرا زیر شکنجه وادار به هر اقراری بکنند، حاضر نخواهم شد به آبروی این پسر فاطمه لطمه بزنم حتی اگر به قیمت جانم تمام بشود...» او براستی به قول خود عمل نمود و عاقبت جان خود را در راه انقلاب ایثار کرد.



ذکر خیری از پهلوان تختی



پهلوان تختی بچه‌ی خانی آباد بود. چندسالی که در آن جا منبر می‌رفتم، وی همراه خانواده‌اش پای منبر می‌آمدند. خود من نیز گاه گاهی به زورخانه می‌رفتم. بدین ترتیب به مرور زمان باهم آشنا شده بودیم.

عللی برای کشته شدن او ذکر می‌کنند. برای مثال روزی به بازار رفته بودم، از جلوی مغازه آقای شکوهی، پدر یکی از دوستان هم‌دوره‌ای مدرسه‌ام، رد می‌شدم. مرا صدا زد و خواست تا باهم چای بخوریم. ایشان سید بزرگواری بود و مغازه چای فروشی داشت. صحبت از تختی شد. او گفت که «زمانی وقتی تختی اینجا بود. من به او گفتم پهلوان باید حواست خیلی جمع باشد. من می‌ترسم با دوـ سه برنامه‌ای که داری به مشکلی بربخوری و خدای ناکرده کار دست خودت دهی. یکی، ارتباط با سیدمحمود طالقانی است، دیگری عضویت در جبهه ملی و بالاخره محبوبیتی که در بین مردم داری


هدیه دادن یک قرآن از سوی  آیت‌الله سیدمحمود طالقانی به جهان پهلوان تختی

مرحوم غلامرضا تختی در بین مردم خیلی عزیز و پرطرفدار بود. در زلزله بویین زهرا، برای جمع‌آوری کمک‌های مردمی از طرف دولت چادرهایی برپا شده بود، اما مردم به آن‌ها توجه چندانی نمی‌کردند. یک مرتبه آقای تختی وسط سبزه‌میدان بازار، بلند فریاد زد: «ای مردم، کمک کنید.» با ندای آن رادمرد سیل کمک‌های مردمی سرازیر و انبوهی از انواع مایحتاج زلزله‌زدگان وسط میدان جمع شد.

یک بار نیز در باشگاهی در نزدیکی پارک شهر، مجلسی برپا و شاهپور غلامرضا، برادر شاه، دعوت بوده است. وقتی وارد می‌شود، مردم توجهی نمی‌کنند و استقبالی از او به عمل نمی‌آورند. دقایقی بعد، غلامرضا تختی وارد می‌شود. مردم همه سرپا می‌ایستند و کف مرتبی برایش می‌زنند و با سردادن شعارهایی ابراز احساسات می‌کنند. بدین ترتیب شاهپور غلامرضا خیلی کوچک می‌شود و پیش روی مردم احساس خواری و ذلت می کند.


 

عکسی از مراسم ختم تختی که ساواک آنرا سانسور کرد

چندی بعد، در محله خانی آباد در مجلس ختم او شرکت کردم. مراسم به آرامی برگزار شد، اما در مجلس شب هفت او که در ابن‌بابویه برگزار شد، از اقشار مختلف مردمی، همه شرکت داشتند، به خصوص انقلابیون و ملی‌گراها که در تضاد با حکومت بودند.

 


 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۲ ، ۱۷:۲۶
ali montazeri
سه شنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۲، ۰۹:۵۱ ق.ظ

22بهمن پیروزی انقلاب اسلامی ایران مبارکباد

22بهمن پیروزی
 انقلاب اسلامی ایران مبارکباد

 کانون فرهنگی حضرت ابوالفضل (ع) تسوج :

 در روز 22 بهمن 1357، تاریخ نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی (ره) به نقطه عطف خود رسید. در روز 22 بهمن سرانجام مبارزات مردم مسلمان به بار نشست و پادشاهی 2500 ساله و ظلم و استبداد بیش از 50 ساله رژیم پهلوی در ایران، ریشه کن شد و به خواست الهی حکومت جمهوری اسلامی تأسیس شد.

 این هم یک نماهنگ زیبا با نام جنگ و شهادت با صدای حامد زمانی تقدیم به شما

(راهنمای نماهنگ کلیک کنید )

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۲ ، ۰۹:۵۱
ali montazeri
امام جمعه تسوج ، تنها راه پیروزی
 ایستادگی و مقاومت در مقابل استکبار است
کانون فرهنگی حضرت ابوالفضل (ع) تسوج : نماز جمعه تسوج بمناسبت ایام الله دهه فجر و سالروز پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی با حضور پر شکوه و گسترده اقشار مختلف مردم دیروز (1392/11/18) به امامت حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا بجانی در مسجد جامع تسوج برگذار شد جناب آقای حسن پور فرمانده محترم سپاه ناحیه شهرستان شبستر سخنران پیش از خطبه های نماز بودند که ضمن در خواست از مردم برای حضور در راه پیمائی روز 22 بهمن درباره روشنگری مسائل منطقه و اقتدار و قدرت نیروی های مسلح و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران صحبت کردند متن خطبه های نماز جمعه در ادامه مطالب . . .



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۰۱
ali montazeri

 

خاطره مقام معظم رهبرى از روز بازگشت امام خمینى (ره) به ایران


یکى از خاطرات خیلى جالب من، آن شب اوّلى است که امام وارد تهران شدند؛ یعنى روز دوازدهم بهمن - شب سیزدهم - شاید اطّلاع داشته باشید و لابد شنیده‌اید که امام، وقتى آمدند، به بهشت زهرا رفتند و سخنرانى کردند، بعد با هلى‌کوپتر بلند شدند و رفتند.

تا چند ساعت کسى خبر نداشت که امام کجا هستند! علّت هم این بود که هلى‌کوپتر، امام را در جایى که خلوت باشد برده بود؛ چون اگر مى‌خواسشت جایى بنشیند که جمعیت باشد، مردم مى‌ریختند و اصلاً اجازه نمى‌دادند که امام، یک جا بروند و استراحت کنند. مى‌خواستند دور امام را بگیرند.

هلى‌کوپتر در نقطه‌اى در غرب تهران رفت و نشست، بعد اتومبیلى امام را سوار کرد. همین آقاى «ناطق نورى» اتومبیلى داشتند، امام را سوار مى‌کنند - مرحوم حاج احمد آقا هم بود - امام مى‌گویند: مرا به خیابان ولى‌عصر ببرید؛ آن‌جا منزل یکى از خویشاوندان است. درست هم بلد نبودند؛ مى‌روند و سراغ به سراغ، آدرس مى‌گیرند، بالاخره پیدا مى‌کنند - منزل یکى از خویشاوندان امام - بى‌خبر، امام وارد منزل آنها مى‌شوند!

امام هنوز نماز هم نخوانده بودند - عصر بود - از صبح که ایشان آمدند - ساعت حدود نه و خرده‌اى - و به بهشت زهرا رفتند تا عصر، نه ناهار خورده بودند، نه نماز خوانده بودند، نه اندکى استراحت کرده بودند! آن‌جا مى‌روند که نمازى بخوانند و استراحتى بکنند. دیگر تماس با کسى نمى‌گیرند؛ یعنى آن‌جا که مى‌روند، با کسى تماس نمى‌گیرند. حالا کسانى که در این ستادهاى عملیاتى نشسته بودند - ماها بودیم که نشسته بودیم - چقدر نگران مى‌شوند! این دیگر بماند. چند ساعت، هیچ کس از امام خبر نداشت؛ تا بعد بالاخره خبر دادند که بله، امام در منزل فلانى هستند و خودشان مى‌آیند، کسى دنبالشان نرود!

من در مدرسه رفاه بودم که مرکز عملیاتِ مربوط به استقبال از امام بود - همین دبستان دخترانه رفاه که در خیابان ایران است که شاید شما آشنا باشید و بدانید - آن‌جا در یک قسمت، کارهایى را که من عهده‌دار بودم، انجام مى‌گرفت؛ دو، سه تا اتاق بود. ما یک روزنامه روزانه منتشر مى‌کردیم. در همان روزهاى انتظار امام، سه، چهار شماره روزنامه منتشر کردیم. عدّه‌اى آن‌جا بودیم که کارهاى مربوط به خودمان را انجام مى‌دادیم.

آخر شب - حدود ساعت نه‌ونیم، یا ده بود - همه خسته و کوفته، روز سختى را گذرانده بودند و متفّرق شدند. من در اتاقى که کار مى‌کردم، نشسته بودم و مشغول کارى بودم؛ ناگهان دیدم مثل این که صدایى از داخل حیاط مى‌آید - جلوِ ساختمان مدرسه رفاه، یک حیاط کوچک دارد که محلِّ رفت و آمد نیست؛ البته آن هم به کوچه در دارد، لیکن محلِّ رفت و آمد نیست - دیدم از آن حیاط، صداى گفتگویى مى‌آید؛ مثل این‌که کسى آمد، کسى رفت. پا شدم ببینم چه خبر است. یک وقت دیدم امام از کوچه، تک و تنها به طرف ساختمان مى‌آیند! براى من خیلى جالب و هیجان‌انگیز بود که بعد از سالها ایشان را مى‌بینم - پانزده سال بود، از وقتى که ایشان را تبعید کرده بودند، ما دیگر ایشان را ندیده بودیم - فوراً در ساختمان، ولوله افتاد؛ از اتاقهاى متعدّد - شاید حدود بیست، سى نفر آدم، آن‌جا بودند - همه جمع شدند. ایشان وارد ساختمان شدند. افراد دور ایشان ریختند و دست ایشان را بوسیدند. بعضیها گفتند که امام را اذیّت نکنید، ایشان خسته‌اند.

براى ایشان در طبقه بالا اتاقى معیّن شده بود - که به نظرم تا همین سالها هم مدرسه رفاه، هنوز آن اتاق را نگه داشته‌اند و ایام دوازده بهمن، گرامى مى‌دارند - به نحوى طرف پله‌ها رفتند تا به اتاق بالا بروند. نزدیک پاگرد پله که رسیدند، برگشتند طرف ما که پاى پله‌ها ایستاده بودیم و مشتاقانه به ایشان نگاه مى‌کردیم. روى پله‌ها نشستند؛ معلوم شد که خود ایشان هم دلشان نمى‌آید که این بیست، سى نفر آدم را رها کنند و بروند استراحت کنند! روى پله‌ها به قدر شاید پنج دقیقه نشستند و صحبت کردند. حالا دقیقاً یادم نیست چه گفتند. به‌هرحال، «خسته نباشید» گفتند و امید به آینده دادند؛ بعد هم به اتاق خودشان رفتند و استراحت کردند.

البته فرداى آن روز که روز سیزدهم باشد، امام از مدرسه رفاه به مدرسه علوىِ شماره دو منتقل شدند که برِ خیابان ایران است - نه مدرسه علوى شماره یک که همسایه رفاه است - و دیگر رفت و آمدها و کارها، همه آن‌جا بود. این خاطره به یادم مانده است






 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۲ ، ۱۱:۵۳
ali montazeri
شنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۲، ۰۱:۰۰ ب.ظ

ایام الله فجر مبارکباد

فرا رسیدن ایام الله دهه فجر ، دهه پیروزی حق بر باطل مبارکباد

کانون فرهنگی حضرت دابوالفضل (ع) تسوج

و تسوج - نماز جمعه

نماهنگ زیبای الله ، الله با صدای رضا رویگری تقدیم به شما




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۲ ، ۱۳:۰۰
ali montazeri